Tuesday

بمب را که انداختند
کسی اسم مرا فریاد زد
زنان هرگز نتوانستند سینه هاشان را از میان دندان های مردان بیرون بکشند
.
آری
قانون شهوت این است
که تو بی درنگ خلق شوی
برای یک عمر جست و جوی حقیقت
در ازای لحظه ای لذت
.
امروز پدرم مرد
و او که ابلهانه دوست اش داشتم
پاسخ ام را نداد
.
بمب را که انداختیم یک نفر اسم مرا فریاد زد
و پدرم را
کشت
کشت
.
بیا بدویم
خورشید تنها سیاره ای برای زمین است
.
بمب را که انداختیم
نمرد
نمرد
نمرد
.
عزیز دل ام ؟
وقت هایی که فکر می کنی کجا هستی تو؟
.
حنیف
.
لطفا از سرعت خود بکاهید
زیرا که چند قدم انطرف تر
با چهره ی زشت زنده گی
شاخ به شاخ می شوید