یک چیزی هست در ابتدای اولین جوانه ی مغزم
که سال ها پیش مثل مردمکی به ناخوداگاه ام چسبید
و من را ول نکرد اصلا
همان موقع که من پشت در ایستادم و حرف های زیادی را شنیدم
گند کار از همان جا در آمد
که سال ها پیش مثل مردمکی به ناخوداگاه ام چسبید
و من را ول نکرد اصلا
همان موقع که من پشت در ایستادم و حرف های زیادی را شنیدم
گند کار از همان جا در آمد
...
47304000 ثانیه از ان لحظه گذشته
47304000 ثانیه از ان لحظه گذشته
و من هنوز نفهمیدم که اخرین نگاه مردمک روی چه چیز جا ماند